امروزم تعطیل بودیم.
بیحس شدم وقتی رفتم و دیدم در مدرسه بستهس.
خیلی ناگهانی تعطیلمون کردن.
برگشتم خونه.
شروع به خوندن رمان حلقهی جادویی کردم.
البته بهتره بگم بازخوانی برای نهمین بار.
یه رمان تخیلی جذاب و قشنگ
یه رمان زیبا.
خیلی برای خوندنش شوق داشتم،
با اینکه قلمش خوب نیست، با اینکه توصیفاتش، نحوهی نوشتاری
بینقص نیست.
بازهم خیلی خوبه.
چون جذابه، چون وقتی میخونمش، فقط چشمام کار نمیکنه
من در اصل موقع خوندنش در حال زندگی کردن با شخصیتهاشم.
رمان خیلی جذاب و دوست داشتنیایه که توی نگاه دانلود نوشته شد.
سایتی که اینروزها فیلتر شده؛
اما من دلم نمیاد داستانمو توش ادامه ندم.
چون هنوزم کسایی هستن که با عشق و علاقه داستانامون رو میخونن.
جالب اینه که نزدیک
هفتتا سایت رماننویسی داریم و هرکی که میره سراغ بقیه
آخرش میاد سراغ نگاه.
برای همینم بیشترین بازدیدا مال نگاه دانلود.
خب دیگه باید برم.
خیلی یه دفعهای دلم خواست بنویسم.
نوشتن رو دوست دارم
اما خب گاهی حسش نیست و
الان حسش بود که نوشتم.
ظهر پاییزیتون بخیر.
خیلی ,رمان ,چون ,فقط ,اینکه ,دوست ,جذاب و ,نگاه دانلود ,میخونن جالب ,اینه که ,رو میخونن
درباره این سایت